مبين مبين ، تا این لحظه: 13 سال و 9 روز سن داره

پسرم شکوفه بهاری، دخترم شکوفه ی صورتی

سبز...آبی...تو

1391/2/10 9:45
نویسنده : مامان هدي
517 بازدید
اشتراک گذاری

بالاخره رفتیم شمال...

باتو!

عالی بود....لذت بردم...کیف کردم...

نه اینکه سخت نبود...بود...ولی..لحظه های با تو بودن همه رو می ارزید شیرین تر از جونم...

سبز...

دوست داشتم هوای بهاریه شمال رو با تو نفس بکشم نفسم...کشیدم....من بازدمهای تو رو عمیق نفس کشیدم....اخ که بهاری ترین نفسم بود!

.همیشه سبزی جنگلهای گیلان رو دوست داشتم....و اینبار با تو...سرمون رو از پنجره بیرون بردیم و منظره ی زیبای سبز بهار رو دیدیم....تو هر بار توتو میدیدی و خوشحال میشدی...

آبی...

دریا...ابی تر شده بود....از همان جایی که ما ایستادیم...از همان جا شروع میشد تا به اسمون میرسید...

تو دریا رو میدید...از حرکت موج ها لذت میبردی...و بیشتر عاشق بازی با شن ها شدی...من از تو لذت بردم!!!

دوست داشتم اسمت رو روی شن ها بنویسم....شاید تکراری باشه...ولی برای من عاشقانه ترین کار دنیا بود...اسمت زیبات رو نوشتم...

دوست داشتم با تو کنار دریا عکس بگیرم ....گرفتم...

دوست داشتم...با هم کنار دریا بشینیم و.......نشستیم...

دوست داشتم قدمهای نازت رو روی شنهای نرم ببینم.....دیدم....

تو....

مبینم....نفسم...

تو بودی و مثل همیشه همه چیز عالی بود...

یه پسر بچه ی نوپا که میخواست ایستاده ...با گرفتن یه دست...مستقل...چند قدم با دستهای رها کرده...چهار دست و پا....خلاصه هر جور بود میخواست دنیاشو کشف کنه...

سعیمون رو کردیم مانعت نشیم...عزیز دلم...سعی کردیم وقتی رفتیم جنگل و تو میخواستی ازادانه برای خودت بری و به تمام سبزه ها و چوب های کوچولو دست بزنی....حواست رو با پرنده ها و....پرت کنیم....

سعیمون رو کردیم وقتی میخواستی مزه ی شن ها رو بچشی...تاب کنار ساحل رو یادت بندازیم...

ولی...

خودمون...تمام وجودمون شده تو....تو اولینی برای ما....تو شدی مهمترین...تو شدی معنای بودنمون!

زنده باشی جان دلم...

برات ارزو کردم...تقدیرت همیشه سبز.....اسمون دلت همیشه صاف و ابی...هوای زندگیت همیشه بهاری...

و برای خودم ارزو کردم....بودنت رو...

من تو بابا

دوستت دارم تا همیشه

خدایا شکر................برای همه چیز....

همه ی عکسهای سفر پست بعدی رمز دار تقدیم میشه...

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

زهرا مامان شنتیا
10 اردیبهشت 91 10:39
مبین عزیزم همیشه باش و مامان خوبت رو شاد نگه دار

خدایا شکرت به خاطر این کوچولوهای ناز


ممنون ان شاالله
بانو
10 اردیبهشت 91 11:01
خوش بحال مبين عسل كه رفته شمال

مبين اذيت نشد؟ شما تهران هستين؟
آخه ما هفته ديگه داريم ميريم مشهد براي اولين بار با كيان ميريم سفر ... يكم نگرانم واسش!!!


نه انشاالله اسباب بازی و لباس براش ببر....یکم سخت هست ولی...خوش بگذره التماس دعا
مونایی
10 اردیبهشت 91 13:12
عالی بود ، همه چیز ...


ممنون...
شادي
10 اردیبهشت 91 13:49
هميشه به گردش
خوشحالم كه بهتون خوش گذشته.

عكس دوم عااالي بود.


ممنون شادی جون....هنر پدره....
ساناز
10 اردیبهشت 91 14:43
امین همه دعاهاتون رسیدن به خیر....
مبین فرفری
10 اردیبهشت 91 16:14
همیشه به گردش
صدف
11 اردیبهشت 91 1:38
عزیزم ، خیلی قشنگ نوشته بودی هدی ، قربون اون پاهای کوشولوت برم که رو ماسه ها راه رفته
ایشالا همیشه خوب و سلامت باشین


ممنون ایشالااااا
سپید مامان علی
11 اردیبهشت 91 14:11
مبین جونی مسافرت خوش گذشت؟ انشاءالله همیشه به گردش باشید و از همراهی هم نهایت لذت رو ببرید