مبين مبين ، تا این لحظه: 13 سال و 9 روز سن داره

پسرم شکوفه بهاری، دخترم شکوفه ی صورتی

زیر و رو...

1391/2/2 10:16
نویسنده : مامان هدي
771 بازدید
اشتراک گذاری

شیرین کاری تو

مشغول درست کردن سوپ برای کوچولوی خونه هستم...

قاشقم از دستم میافته زیر کابینت...خم که میشم...چندتا قاشق و یه عروسک تولو و چندتا بیسکوییت نیمه خورده پیدا میکنم...اخه این روزا اشپزخونه , خونه ی بازی تو شده!

میام تو هال دراز میکشم...چشمم به زیر میز تلویزیون میافته...توپ چراغدار...عروسک بوقی...بازم قاشق...جغجغه!!!

یه لبخند میزنم و به اون طرف میچرخم...زیر مبل...ماشین کوچولوی بنفش...چند برگ دستمال کاغذی خورده شده...هویج دیروزت!

زیر تخت پارکتم چندتا توپ رنگی و یه عالمه سنگهای شومینه...

بلند میشم و تصمیم میگیرم برای هزارمین بار زیره تمام زیرهای خونه رو ؛ رو کنم!

میارمشون بیرون و تو بادیدن هر کدوم یه جوری ذوق میکنی انگار صدسال بود گمشون کرده بودی...

تلفن زنگ میزنه....صدای تی وی بلنده...کنترل نیست...مجبور میشم خاموشش کنم...تا به تلفن برسم تو زودتر اونجایی و البته قطع شده!

گوشیم زنگ میزنه صداش از لای مبل ها میاد دستمو که میبرم بردارمش....کنترل رو هم پیدا میکنم؛

این روزها رو دوست دارم....همین روزهایی که سردی هوا باعث میشه جارو دستیمو که خیلی وقته نیست رو پشت بخاری پیدا کنم...

تمام هستی من؛

خوشحالم از اینکه هرچیزی تو خونه گم بشه یا زیره همه ی زیر های خونه پر باشه....تو هم نقش داری...

خوشحالم چون همه ی اینا میگن تو هستی...تو سالمی الحمدلله....تو شادی...تو یه پسر بچه ی بازیگوشی....همونجوری که میخواستم!

خداجونم...چشمت رو از ما برندار....که همه ی همه ی همه ی امیدم تویی و بس!!!!!

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (22)

شادي
2 اردیبهشت 91 12:32
اخي...
ايشالله هميشه سلامت باشه و بيشتر از اين ريخت و پاش كنه.


ایشالا....ممنون عزیزم

صوفی مامان رادمهر
2 اردیبهشت 91 13:37
ای شیرین وروجک می بینم که تو از رادی رادانم چند قدم جلو تری... احیانا گل سر منو ندیدی؟ برم زیر مبلو امشب نگاه کنم شایدم اونجا بود
دوستت دارم شیطونک شیرین خوشمزه


باشه خاله میبینم....
ممنون صوفی مهربونم
مامان فرهام
2 اردیبهشت 91 17:24
ماشاا... به اين وروجك شيطون بلا ، خدا براتون حفظش كنه ، تمام چيزهايي رو كه مي نويسي با جون و دل درك مي كنم چون دقيقا حرفها دل خود منم هست


زنده باشه فرهام کوچولوی خوردنی
مونایی
2 اردیبهشت 91 17:40
خیلی عکس جالبی بود .

ببوس دستای کوچولوش رو .


چشمممم
ممنون
خاله کوثری...
2 اردیبهشت 91 20:21
اودودو.....عاشقتم....ایشاالله همیشه سالم باشی یکی یدونه,عزیز دردونه اله دشنداااا...فدای دستای جوجولوت ...
صدف
2 اردیبهشت 91 22:03
ده هزار تا بوس به اون دستهای کوچولو که خونه رو زیر و رو میکنه .
زهرا مامان شنتیا
3 اردیبهشت 91 7:53
فدای این پسر شیطون خیلی جالب بود هدی جون فکر کنم منم باید خونه رو یه زیر و رو بکنم ببوس پسر نازمونو
سمیرا مامان آنیتا
3 اردیبهشت 91 11:31
از دست این شیطونکهای بازیگوش تو خونه ما هم مدام همه چی گم میشه و همه اش هم زیر سر آنیتاست فدای این شیطونیاشون
شیوا
4 اردیبهشت 91 1:50
قربونش برم شیطونک رو........
خاطره مامان بردیا
4 اردیبهشت 91 17:09
الهی من فداش شم که همه چی رو جاسازی می کنه ما هم وقتی داشتیم خونه رو جمع می کردیم واسه مراسم تولد زیر مبلا و میز TV پر بود از این چیزا
مامان رانيا
5 اردیبهشت 91 8:23
قربونش كه اينقدر ماهههههههه
آرزوهای رنگی
5 اردیبهشت 91 8:53
سلام وتبریک به خاطر پسر نازتان. اگر دوست داشته باشید میتونم نقاشی فرزندتان راازروی عکسش بکشم تا مشاهده کنید وبعد میتونید انرا بخرید کارهایم رادر وبلاگم میتونید ببینید خوشحال میشم برام نظر بگذارید موفق وشاد باشید
solmaz
5 اردیبهشت 91 13:08
هدی جون چه خوب که از این روزا لذت میبری خدا همیشه سالم و سرحال پسر گلت رو برات نگه داره ای کاش منم میتونستم دست از این حساسیت بیش از حد رو وزن و غذا خوردن نیکا بردارم و مثل تو از بزرگ شدن بچم لذت ببرم
خاله ندا
5 اردیبهشت 91 16:45
وووویییی گاز بگیرم اون پاهای وروجکتو که ولت میکنن مثل اسباب بازی کوکی سریع راه میری و فقط میری که به فضولیات برسی
ساناز
6 اردیبهشت 91 15:33
اخی....خیلی خوب بود هدی

چه روزای مشترکی داریم ما مامانا....

ببوس مبین ماهمو


خیلی خوبه....عالیه ساناز مهربونم
sara
7 اردیبهشت 91 1:41
عزیزم ..میبره قایم میکنه .....آوا هم گم میکنه وسایل رو
نسرین مامان بردیا
7 اردیبهشت 91 2:16
آفرین مبین شیطون من نی نب شیطون خیلی دوست دارم...
نسرین مامان بردیا
7 اردیبهشت 91 2:16
آفرین مبین شیطون من نی نب شیطون خیلی دوست دارم...
فهيمه و صدرا
7 اردیبهشت 91 12:37
چه لحظاتي
چه توصيفي
چه زيبا
استفاده مي كگنم با اجازه ات


خواهش عزیزم.....با افتخار...
سپید مامان علی
9 اردیبهشت 91 13:24
قربون مبین وروجک بشم که اینقده شیطون شده....


ممنون عزیزم
مبین فرفری
10 اردیبهشت 91 16:16
ای جانم یادته میگفتی کی مبینه منم مثل مبینه شما میشه بیا تحویل بگیر. حالا حالا ها داریم از این شیطونیاشون


اره ....عشق میکنم....سالم باشن....ببوس مبین رو
مبین فرفری
10 اردیبهشت 91 16:19
راستی عزیزم این نوشترو تو وب مبین قسمت نظر سگی که موش شد نوشتی . یه سر بزن



متوجه نشدم...پیدانکردم
دوباره راهنمایی کن