مبین نان داد...
امروز...روز هشت ماهگی تو...خوشمزه ترین نان سنگک دنیا رو خوردم
از دستای سفید و کوچکت،
داشتیم با هم سوپ میخوردیم....یه تکه بزرگ نون برداشتی طبق معمول؛
یه گاز کوچولو گرفتی
میخواستم یه قاشق سوپ بهت بدم....ولی تو به من نون دادی ,
دستت رو دراز کردی و نون رو بردی طرف دهانم...ومن باز شگفت زده ی تو...
ممنون پسرم؛ مبینم
خوشمزه بود...یه مزه متفاوت...طعم دستای تو...طعم مهربانی
بازم به ارزوم رسیدم...
عاشق دستای سفید و کوچولوتممم....بهشتیه من
مبین نان داد...لحظه ای شیرین.
عطر نان...عطر دستهای تو...عطر بهشت...
شکر پروردگارا...شکر
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی