مبين مبين ، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 30 روز سن داره

پسرم شکوفه بهاری، دخترم شکوفه ی صورتی

و عشــــــق نام دیگر تو...

1391/11/27 9:48
نویسنده : مامان هدي
553 بازدید
اشتراک گذاری

یا الله...

مبین..عزیز دلم...

این اولین رستورانی که من و تو بعد از پارکمون رفتیم خیلی برام خاطره انگیز شد...این تباب گفتنت و بـــــَــه کردنت و دو نفری سر یه میز نشستن برام خیلی ارزشمند بود...خنده های جون دارت....حس رضایتی که داشتی...و لقمه هایی که میذاشتی تو دهانم...

و شیطنت هایی که من طالبشونم....عشق میکنم....شاید جایگاه مادرانه ام منجر به کشیدن یه سری خط قرمز باشه...ولی تو دلم برات میمیرم....

و شبی که عاشقانه بود...

من و تو و بابایی...

رستوران همیشگی قرمزمون....

انرژی پسرانه ی تو و دلبری های خاصت که همه رو مورد توجه قرار میدی...که بغلت میکنن و میری پشت پیش خوان...که باز میشی یه پادشاه کوچولو...

نی رو هزاربار توی اب معدنی میکنی ....فلفل و نمک رو خالی میکنی...دستمال برمیداری ...میری پایین دور میزنی...میای بالا روی میز میشینی...چنگال برمیداری و میندازی...و کاسه ی سوپ رو چپ میکنی....

اینا همه خاطره است...

من تو رو اینجوری دوست دارم...پر از شور و هیجان.....پسر کوچولوی مامان.

و شب سرد زمستانی مان...با وجود تو ؛ مثل همیشه بهترین شد...شبِ عشق شد و بهانه ای برای دوباره عاشق شدن.....و تنها دلیلش....تویی....

و عشقی که نــــــــــــام دیگر توست...

بمان بهار دلم...عشقم...برای همیشه سبز و عاشق.

عاشقتم....خدایم....بی انتها...تا ابدیت...که تو خدایی و من بنده ی حقیر.

شکرالله

 

ماشاالله لاحول و لاقوه الا بالله ....برای دل مادرانه ام....

+پنجشنبه بعد از یازده روز بیماری...رفتیم پارک....نهار خوردیم دونفری و برگشتیم...و شب با بابایی مهمون مامان...و...........شکرالله

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

خاله ندا
27 بهمن 91 20:51
بی شک تو نام دیگر عشقی
برای همه ی ما....
خاله زیااااد تو رو دوست داره


خاله عاشقتیم...
بانو
28 بهمن 91 8:34
عشق دونفرتون پايدار.... عشق عزيز كوچولوتون هم سلامت...


ممنون مهربون...زندگی ات سراسر عشق....خدا نگهبانتان
زهرا(مامان پارسا)
28 بهمن 91 13:30
خدا رو شكرررررررررررر .
ايشالا هميشه سالم باشي خاله. بلوز قرمزت هم با مناسبتش ست شده ها ناقلا!!!


اره عمدی بود
ممنون عزیزم...زهرای مهربون
رمز داری؟؟تقدیم کنم....
خاله کوثری...
28 بهمن 91 14:19
خدارو شکر برای سلامتی مبینو.....
.
.
{انشاالله...}همیشه شاد وسالم باشین..وخوشبخت......خواهر جووونم.....خوش باشین......آقازاده نفس...
عاشق فوشول بازیاتم...همبول...


فوشول شده شدیدا....همبول هم هست شدیدا
مامی یاسین و یسنا
28 بهمن 91 23:39
زندگی هدیه ی خداوند به شماست و شیوه ی زندگی هدیه ی شما به خداوند ...
عاشقانه زیستن در کنار پسر کوچولوی مهربونتون همیشه مستدام...


سمیه عاشق این کامنتت شدم..
و دلگرم مهربونی ات....
دوست خوبم
مامان آراز
1 اسفند 91 23:05
رستوران قرمز
پسرک قرمز پوش

عشق قرمز

همیشه عاشقانه باشید


شما هم همینطور....
الهه مامان گلسا
2 اسفند 91 16:51
قربونت برم عشق پاک
عشقه ناز
عشقه نفس
عاااااشقتماااااااا خاله جون
عاشق خودتو و مامانت


می بینی الهه یه وقتایی ادم دلش اروم نمیگیره..اخه اینا خود عشقن
صدف
3 اسفند 91 18:38
چی بگم که این همه زیبایی رو خراب نکنه ؟


همین حضورت...زیباست
شادي
6 اسفند 91 16:25
چه كيفي كردين مادر و پسر .

خوشحالم براي اين روزهاتون هدي .
خيلي !


دوست یعنی همین! ممنون شادی
مامان امیر حسین
16 اردیبهشت 93 16:59
هدا جون از ته دل آرزو کردم این تجربه رو با امیرحسین داشته باشم پس منتظر نوشتنش تو وبلاگمون باش خیلی خیلی باحال بود من که خیلی عشق کردم تو رو نمیدونم
مامان هدي
پاسخ
عشقه منه..ایشالا تجربه کنی