مبين مبين ، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره

پسرم شکوفه بهاری، دخترم شکوفه ی صورتی

باران تويي...

1393/12/26 13:10
نویسنده : مامان هدي
189 بازدید
اشتراک گذاری

 

يا لطيف...
آهاي پسر! من فهميدم تو بعد از فرشته بودن، بعد از نور بودن، بعد از مبين بودن چه هستي!
تو بـــاراني...
بي اغراق، تو باراني...
مگر ميشود باران ببارد و تو خيس نشوي؟ محال است!
هرجا باشي، هرچه " نه " هم كه بشنوي.... خيس ميشوي!
باران كه ميبارد عقل و دلت باراني ميشود...
ميدانستم اما يقين نداشتم..ديدم شيشه ي پنجره ي ماشين را هربار پايين ميدهي تا همان چند قطره خيست كند ...
ديدم باران كه ميبارد هربار كلاهت را در مي اوري!
ديدم چتر را براي بازيهاي خانگي دوست داشتي كه هربار زير باران بستي!
ديدم چطور براي ضد اب بودن كاپشنت گريه كردي كه چرا اين ضد ابه من ميخوام با اب باشه خيس بشم...!
و امروز ؛ بارانيي كه برايت مدتها قبل خريده بودم را نشانت دادم و كاربردش را گفتم....اشكهايت گواه بود؛ گواه اين عشق! 
_مامان من باروني رو دوس ندارم ! من ميخوام وقتي بارون مياد خيس بشم.
مبين پسر باران 
باران تویی به خاکِ من بزن بازا ببین که بی‌ مه‌ِ تو من هوای پر زدن ندارم باران تویی به خاکِ من ....
 
خدايا به بركت بارانت، به وسعت زمينت 
دردانه ام در پناه امنت... آمين.
 
پسندها (1)

نظرات (2)

معصومه
26 اسفند 93 20:02
یه شعر هست که نه شعر کاملشو بلدم نه اسم شاعرش ولی یه مصرعش تو ذهنم مونده: "چتر یه اختراع احمقانه ست" راس میگه... باهاش موافقم... و همینطور با مبین! حالا یه چیزی بگم بهم نمی خندی؟ الان خودم خنده م گرفته تو صفحات جداگانه وب دخترم... یه صفحه درست کردم کلی ترانه و تک بیت و جمله یادداشت کردم که بعد ها واسه عنوان کم نیارم!!! همچین آدم امیدواری هستم من یکی از اینا "باران تویی..." می باشد... الان عنوانو دیدم خنده م گرفت
مامان هدي
پاسخ
اي جونم با تو و مادرانه هات عاشقتم😍❤️😍😍
معصومه
26 اسفند 93 20:03
راستی... از بهــــار چه خبر؟ پیداش نیست
مامان هدي
پاسخ
خوبه هست❤️