مبين مبين ، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره

پسرم شکوفه بهاری، دخترم شکوفه ی صورتی

سرما در گرما...گرما در سرما

1393/7/5 0:57
نویسنده : مامان هدي
325 بازدید
اشتراک گذاری

یا حق...

جانم...یکی از لذت هام خریدِ لباس برای توئه....خوشحالم که تا بحال همه ی آرزوهایِ لباسیم رو تنت کردم....ان شاالله همیشه لباس عافیت به تن کنی مادر.

پارسال برات دوتا کاپشن خریدم و دلیلش خوش قیمتی بود...یکی پارسال و یکی امسال....

به دلیلی خواستم ببینم سایزِ کاپشنِ امسالت خوبه یا نه....همین شد که  روزهایِ آخرِ مرداد، ساک لباس رو اوردم پایین و بهت پیشنهادِ پرو دادم و تو استقبال کردی...پوشیدی و خیلی خوشت اومد حتی حاضر به عوض کردن نشدی! یکساعتی تنت بود...زیرِ کولر با کاپشن!

شده بودی آقای پلیس....

باید بیرون می رفتیم...باید! تو حاضر نبودی به هیچ وجهی و قانع نشدی با هیچ دلیلی، که کاپشن رو از تنت در بیاری...هرچه می گفتم جوابت همان بود...نه خوبه دوسش دارم بذار تنم باشه تروخدا.

من فقط می خندیدم...دلیلش علاوه بر اصرار و قاطع بودنت...یاد آوریِ خاطره ی  شهاب سه ساله با کفشهای آقاجون بود که  تا نیمی از راه هم با همون ها اومد....با همین قاطعیتِ امروزِ تو!

الحق که حلال زاده به داییش میره...و تو هم مثل شهاب تجربه کردی...

تا انتهای کوچه ی همیشه آراممان رفتیم...و عکس العمل من در مقابل نگاه متعجب و کنجکاو دیگران لبخند بود....

اقایی نزدیکت شد و با خنده گفت تابستونه بچه تو زمستون آوری؟

برگشتی و با اخم نگاهم کردی...فرصت رو مناسب دیدم و گفتم : مبین اون پسرای سر کوچه رو می بینی شاید بهت بخندن!

مغرورِ سه ساله ام؛ به سرعتِ باد کاپشن رو در آوردی و گفتی : نمیخوام هیچکس بهم بخنده!

عرق کرده بودی جانکم...خیس خیس! اما خوشحال بودی...من بیشتر.

ممنون برای این همه لحظه های ناب...لحظه هایی که فقط تو می تونی بسازی و بهم هدیه بدی...ممنون مبین برای این همه بچگی!

خدایا شکرت...الحمدلله ماشاالله شکرالله.

تابستان و مرداد و کاپشن و پسرک سه ساله

پسندها (1)

نظرات (5)

معصـومـﮧ
5 مهر 93 1:29
واااااااااااای آقا پلیسه رو این پلیس معمولی نیس که ؛ یگان ویژه ست! بیا بخلـــــــــــــم مبینـــکم + دعا کن منم یه روز آرزوهای لباسیمُ تنش کنم... با تل و گلسر و لاک همرنگش
مامان هدي
پاسخ
دقیقاااا یگان ویژه... با کاپشن یا بی کاپشن؟ دعا میکنم معصومه....پناه و دنیای صورتیشو....تو لایقشی
مامان علی اصغر
5 مهر 93 8:32
ههههههههه خیلی خندیدم .... جانم چقدر این بچه ها شبیه به هم اند این کارا رو علی اصغر هم انجام میده ....
مامان هدي
پاسخ
اخه علي اصغر هم حوالي سه سالگيهدوسش دارم ببوسش
بانو
7 مهر 93 13:58
خدا حفظش کنه گل پسرتو ایشاله همیشه شاد باشین خیلی زیبا می نویسی خوشحال میشم به ما هم سر بزنید
مامان هدي
پاسخ
ممنون
سپیده مامان بهادر
8 مهر 93 18:27
وقتی عکس رو دیدم کلی خندیدم الهی فدات بشم مبینم
مامان هدي
پاسخ
خنده هم داره والا
مونایی
27 مهر 93 2:02
عاااااااااااااااااالی بود ینی هدی. با همین کلاه بسته هم رفت بیرون؟ خیلی خوب بود.
مامان هدي
پاسخ
بعلهبا همین کلاه بسته