مبين مبين ، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره

پسرم شکوفه بهاری، دخترم شکوفه ی صورتی

دستهایت سبز است....

1393/6/22 0:22
نویسنده : مامان هدي
487 بازدید
اشتراک گذاری

هو المبین...

دل من

كه به اندازه ي يك عشق است

به بهانه ها ي ساده ي خوشبختي خود مي نگرد

به نهالي كه تو در باغچه ي خانه مان كاشته اي....

 الحمدلله الحمدلله الحمدلله....

 

دستهایت سبز است...

دوستشان دارم....

 

ببین پسرم دستهایت چه کارهای بزرگی می کند...می کارد و فردا درو میکند...حواست هست؟ کاش حواسم باشد به خودم...به فردایم!

وجودت بهار را معنا می کند برایم....

ای همیشه سبزم

ریحان ها آرامند ولی سبز می شوند....شاهی هم کاشتیم! اما دو سه سانت سبزی برایشان کافی بود....خم می شدند و زرد شدن را انتخاب می کردند....

گلدان فلفل طعمه ی پرنده ها شد....و پسرک ترجیح داد شاهی بکارد باز!

لذت بخش است....عالی.

اشتیاق و انتظارت... هر روز پرسیدنت...ذوقی که برای جوانه ها می زنی...و برق غرور افرین چشمانت....برایم بس است!!!

تربچه هایمان را تازه در دل خاک کرده ایم و تره هایی که منتظرشان هستیم.

خدای سبزی و رشد....خدای خاک و آب....خدای بزرهای کوچک.....هوای دانه ی دلم را داشته باش.

شکرالله.

 شعر از فروغ

پسندها (1)

نظرات (7)

بهار
22 شهریور 93 14:48
به به ریحون مبین پززززززززز!!!! خدایی دلتون میاد بخورینشون؟! .... ولی چه کیفی داره ادم عصرونه ریحون و پنیر و گردو بخوره...به همه هم پز بده که ریحوناشو پسرم کاشته... راستی ساندویچ ریحون و مبین چه طعمی داره؟؟ ها؟؟
مامان هدي
پاسخ
خيليييييي کيف ميده ....کاش بياي مهمونمون بشي يه روز.......من و صفا و مبين و بهار......روشنا هم بيار...نون پنير ريحون بخوريم الهيييي آمين
بهار
22 شهریور 93 14:52
راستی...مبین داره توی خونه گلدون سبزی میکاره و خاکارو میریزه؟؟ تراسی؟...بالکنی؟؟... حیاطی؟...چیزی؟؟ ا
مامان هدي
پاسخ
هان ميبيني اپارتمان نشيني ما رونه تراسي نه بالکني نه حياطي حتي براي بازي پسرکم....دلمون خوش همون پارکمونه.....کاش همه خونه ها حياط داشت
بهار
22 شهریور 93 15:41
وااااااااااااااااااااااای...تو خونه....من که عممممممممممممرا بذارم روشنا تو خونه مون اینکارو بکنه....باید بره تو حیاط که خوششششبختانه داریم...تازه یه باغچه کوشولوی ریحونم داریم... تو چقققققققققدر مامان خوبی هستی هدی...چه دل بزرگی داری که به مبین اجازه میدی...چه صبر وحوصله ای داریا!!
مامان هدي
پاسخ
اول من فداي اون روشنات و اسمش..... بعدم خوب وقتي نيست چه کنم بهار....ولي کلا دل گنده ام....خودمم متوجه شدمبه حياط...به باغچه...به ريحون......ما بيايم؟
معصـومـﮧ
22 شهریور 93 18:35
ریحون و مبین... چه شود! چه شود؟!!
مامان هدي
پاسخ
هر روز يه دونه ميچينه و ميخوره طاقت نداره بزرگ بشن
معصـومـﮧ
27 شهریور 93 13:01
یه چیزی بگم؟ من تازه امروز ادامه مطلب این پست رو دیدم... نظرای بهارُ خوندم به پست مشکوک شدم قشنگه نگاه کردم دیدم یه لینک به اسم "ادامه مطلب" اون پایین مایینا داره چشمک میزنه سوی چشمانمان رفته است!
مامان هدي
پاسخ
معصومه ازت توقع نداشتما
مامان بهادر
30 شهریور 93 15:13
چه حالی میکنن مادر و پسر با هم به به این سبزی ها واقعا خوردن داره
مامان هدي
پاسخ
جای شما خالییییی....خیلی خوردنی بود
مونایی
27 مهر 93 2:07
عالیه... ما هم باید تجربه کنیم... دوستون دارم.
مامان هدي
پاسخ
حتمااااا یالا دیگه