مبين مبين ، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره

پسرم شکوفه بهاری، دخترم شکوفه ی صورتی

مهربانیِ خورشید

1393/4/24 18:04
نویسنده : مامان هدي
281 بازدید
اشتراک گذاری

یا حق...

وقتی آمدیم این خانه...سکوتش دل انگیز بود....صاحبخانه گفت که همه اینجا سن و سالی دارند و دلیل سکوت همین است...

همسایه ی طبقه ی پایین...شد تمـــــام دغدغه ام...پیرزنی مسن و تنها که فقط تعریفش را شنیده بودم....مواظب بودم تو هم مراعات کنی...تا اینکه چند باری تویِ راه پله روبرو شدیم....

_سلام من خورشید هستم...اسم گل پسرتون چیه؟

_مبین

_به به مبین خان برات یه هدیه دارم دفعه ی بعد یادم باشه بیارم برات.

شبِ مبعث بود...با یک جعبه شکلات و یک ماشینِ زرد برای خوش آمد گویی، آمد...

_خوش اومدید به این ساختمون...

_ببخشید مبین میدوه و سر و صدا داره...خیلی بهش تذکر میدم.

_نه خانوم....وقتی مبین میدوه حس خوبی بهم دست میده...روحِ زندگی جریان پیدا میکنه...می فهمم یکی بالا سرم هست...اونم یه بچه..تروخدا بذار راحت باشه..

و اینطوری بود که هربار تو رو به سکوت دعوت میکردیم..می گفتی: خورشید خانوم گفت راحت باشم! خیلی هم مهربونه.

سقفشان که نم داد...با بابایی که رفتی پایین، با یک قورباغه ی بانمک برگشتی...گفتی: خورشید خانوم بهم داد، گفت هدیه تولد برای مبین خان .

مهمانی دادیم و مهمانی گرفتیم...قرارِ اردیبهشتی و تولدت....و خورشید خانومِ بزرگوار...در مقابل عذرخواهی ما گفت: نه بخــــدا اصلا ناراحت نمیشم...تا باشه از این صداها..صدای بچه یعنی زندگی!

تا چند شب پیش و سگِ خال خالیی که عاشقش شدی....خورشید خانوم مهربان از سفرِ خارج از کشورش برایت اختصاصا آورده ...

مبین م می بینی هنوز خورشید مهربان می تابد...

چقدر داشتنِ این همسایه ها خوب است....آدم را آرام میکنند، دلگرم میکنند...به مهربانی...به اینکه هنوز هستند کسانی که صدایِ پایِ بچه را نعمت می دانند...آهنگ می دانند...زندگی می دانند...

ممنون همسایه ی خوب و محترمم....ممنون از این همه لطف...از این درک.

خــــــدایا شکرت...نصیب همه بفرما....الحمدلله..ماشاالله...شکرالله.

 

پسندها (1)

نظرات (10)

معصـومـﮧ
25 تیر 93 2:43
نصیب ما که نفرموده ولی آمیــــــــــــــــن برای مبین و مامان برای خورشید خانم
مامان هدي
پاسخ
خونه شما حیاط داره مگه نهبوس خورشید خانوم رو کجای دلم بذارم
معصـومـﮧ
28 تیر 93 21:43
آره حیاط داره... ولی در کل همسایه های بی ملاحظه ای داریم از هر نظر یه دقّه برو پایین ببوسش بیا
مامان هدي
پاسخ
اوه همسایه ی بی ملاحظه...داشتم قبلا همیشه درش قفله..ما نفهمیدیم این کی هست کی نیست...پیرزنِ پولدار بودن هم دردسرِ هااااا
مامان حانیه
29 تیر 93 15:23
چه ماهه خوشششششششششششششش به حال یه نفر که ماشین زرد وووو قورباغه ی بانمک ووووو سگ خال خالی ووووو یه عالمه بدو بدو هدیه گرفته!!!! خدا حفظش کنه
مامان هدي
پاسخ
بــــــلهخوشبحالشون....همسایه ی خوب نعمته
مامان کوچولو
30 تیر 93 7:37
پولداره؟ تنهاس؟ آدرس لطفا دندون مبین به کجا رسید؟ رفتین واسه عصب کشی؟
مامان هدي
پاسخ
بیا تهران بعد ادرس میدم دندونِ مبین.... دیروز رفتیم....گفت مطمئنم وسط کار کم میاره....و دندون رو نمیشه نیمه رها کرد...برای همین تصمیم گرفت که هرماه بریم فلوراید تراپی هم جلوگیری از پوسیدگی بیشتر و هم تایمِ نشستن روی یونیت رو هی بیشتر کنیم....تا به مرحله ای برسه که بتونه بیشترین زمان ممکن رو بشینه رو صندلی...و اینکه این بار پسرم مثل یه مرد تنها رفت نشست و تنها بود تو اتاق...دکتر گفت استرسش کمتر شده...دعا کن...تا چندماه دیگه اماده بشه و دندونش درست بشه... آدرس جدیدت تو حلقم...گفتم چی شد این وب؟! نگران بودم ترکوندیش...یه بوس رویایی...برای پناه
سپیده مامان بهادر
30 تیر 93 17:30
هدی جان از باطن پاک و دل مهربان خودته که همسایه ای مثل خودت داری انشالله سالم باشین
مامان هدي
پاسخ
سپیده عزیزمیخوبی از خودته
معصـومـﮧ
30 تیر 93 22:13
الهی قربونش برم... ایشالا که از پسش بر میاد + هیــــــــن من با این اسم و آدرس کامنت نذاشتم قضیه چیه؟ فک کنم از اینجا وارد نی نی وبلاگ شدم اینجوریه... آره؟ قرار نبود این آدرس لو بره... آخه بعضیا رویاهای آدمُ مسخره می کنن واسه همین آدرس عوض کردم و همه نظراتشم بستم ولی خب خاله هدی است دیگر... عشق ما است دیگر... اشکالی نداره آدرس داشته باشه
مامان هدي
پاسخ
ایشالا...دعا کن معصومه... ههههه اشتباهی بود؟ من که ذوقیدم..اگه میخوای بگو که پاکش کنم...ولی خودم سر میزنمایشالا به آرزوت می رسی...دیر نیست..دور نیست...
معصـومـﮧ
1 مرداد 93 1:19
من هر وقت قرآن میخونم به یادتونم... با هر "هدی" و "مبین" ـی که میخونم یاد شما میوفتم! نه نمیخواد پاک کنی...از آشناهای من اینجا نمیان که ببینن! ممنون..
مامان هدي
پاسخ
چقدر خوب..چقدر خوب....خوشحالم که بیادمی...من هم هروقت شیطنت هایِ کوثرِ هجده ساله مون رو می بینم ...بی شک یاد تو میافتم.... برات دعا میکنم همیشه شاد و سلامت باشی...تو بهترین مادر برای تربیتِ یک دختری...دخترِ واقعی بزرگ کردن کار هرکسی نیست این روزا
معصـومـﮧ
2 مرداد 93 3:11
کوثر یا ندا؟
مامان هدي
پاسخ
خاله کوثر شهریورِ 74
صوفی مامان رادمهر
6 مرداد 93 15:53
دمش گرم خدایی بگو بیاد این پستت رو بخونه نظرای ما رو هم ببینه ذوق کنه تشویق شه
مامان هدي
پاسخ
دعوتش کنم..تشویق بشه دیگه فک کنم بذاره قرارهای نی نی سایتی رو برم خونشون برگزار کنم
مونایی
21 مرداد 93 14:21
چقدر دلنشین، چقدر خورشید... دیگه کم پیدا میشه همچین آدم هایی... خدا نگهدارش باشه...
مامان هدي
پاسخ
آره واقعا چقدر خورشید... خدا نصیبتون کنه