رنگبازی...
یا لطیف...
آبی، قرمز، زرد، نارنجی، صورتی، خردلی، بنفش، طوسی، خاکستری، زرشکی، مشکی، سیاه، قهوه ای، سورمه ای، سفید، سبز و...
رنگهایی هستن که بلدی و به خوبی تشخیص میدی...
خریدِ فرهنگی این ماه...به خواست خودتت، مداد رنگی ٢٤ رنگ بود...مشغولت کرده، پر رنگ و کم رنگ ها برایت جذاب شده...گرچه هنوز نقاشی برایت جز خط و رنگ معنایی دیگر ندارد و من همین را عاشقم!
همین فهمت از دنیای رنگ...که عشق می کنی با دفتر و مداد و رنگی هایت...با سنگ ها و آبرنگ و کاج...با قلم مو و رنگ روغن و بومِ جامانده از روزگارِ شیرینم...با پاستل و سرامیک و مقوا و درِ کمد!
رنگین ِ من...
چند شب پیش آمدی کنارم و گفتی مامان اگه گفتی این چه رنگیه؟
گفتم چه رنگی؟
گفتی : کِرمه ای!!!
خیلی خندیدم...تو هم خندیدی...بابایی هم خندید...میدونستی یه جای کار اشکال داره...ولی دقیقا نمی دونستی کجاش...
گوش هامون رو پُر کردیم از کرمه ای گفتنت...و تو هر دفعه با مهربانی و لبخند می گفتی خوب کِرمه ایه دیگه!
چند بار که تکرار کردی..گفتی: مثلِ سورمه ای...و بعد خندیدی...
گفتم کِرِمی...این کرمی یِ مامان.
سرت را تکان دادی و اروم گفتی آره کِرِمی و بعد رفتی سراغِ دفتر و ٢٤ رنگت...
راستی؛ رنگها را بی خیال شو فقط به من بگو با سیاهی چشمانت چه کنم؟؟
الحمدلله یا ارحم الراحمین.
ببین دستانِ بهشتی ات چه خوب زندگیمان را رنگی کرده...
خــــدا دست بوست هستم.
لا حول و لا قوه الا بالله..ماشاالله..
خدایا در پناه خودت حفظش کن...آمین.