مبين مبين ، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 11 روز سن داره

پسرم شکوفه بهاری، دخترم شکوفه ی صورتی

رنگبازی...

1392/12/3 1:51
نویسنده : مامان هدي
371 بازدید
اشتراک گذاری

یا لطیف...

آبی، قرمز، زرد، نارنجی، صورتی، خردلی، بنفش، طوسی، خاکستری، زرشکی، مشکی، سیاه، قهوه ای، سورمه ای، سفید، سبز و...

رنگهایی هستن که بلدی و به خوبی تشخیص میدی...

خریدِ فرهنگی این ماه...به خواست خودتت، مداد رنگی ٢٤ رنگ بود...مشغولت کرده، پر رنگ و کم رنگ ها برایت جذاب شده...گرچه هنوز نقاشی برایت جز خط و رنگ معنایی دیگر ندارد و من همین را عاشقم!

همین فهمت از دنیای رنگ...که عشق می کنی با دفتر و مداد و رنگی هایت...با سنگ ها و آبرنگ و کاج...با قلم مو و رنگ روغن و بومِ جامانده از روزگارِ شیرینم...با پاستل و سرامیک و مقوا و درِ کمد!

رنگین ِ من...

چند شب پیش آمدی کنارم و گفتی مامان اگه گفتی این چه رنگیه؟

گفتم چه رنگی؟

گفتی : کِرمه ای!!!

خیلی خندیدم...تو هم خندیدی...بابایی هم خندید...میدونستی یه جای کار اشکال داره...ولی دقیقا نمی دونستی کجاش...

گوش هامون رو پُر کردیم از کرمه ای گفتنت...و تو هر دفعه با مهربانی و لبخند می گفتی خوب کِرمه ایه دیگه!

چند بار که تکرار کردی..گفتی: مثلِ سورمه ای...و بعد خندیدی...

گفتم کِرِمی...این کرمی یِ مامان.

سرت را تکان دادی و اروم گفتی آره کِرِمی و بعد رفتی سراغِ دفتر و ٢٤ رنگت...

راستی؛ رنگها را بی خیال شو فقط به من بگو با سیاهی چشمانت چه کنم؟؟

الحمدلله یا ارحم الراحمین.

ببین دستانِ بهشتی ات چه خوب زندگیمان را رنگی کرده...

خــــدا دست بوست هستم.

لا حول و لا قوه الا بالله..ماشاالله..

همین خانه

درست وسط اسباب کشی...

 پارسال دی ماه

پارسال همین موقع

یادش بخیر

همین یکبار بود..فدای ابتکارت..نگران نباشید تکرار نشد

خدایا در پناه خودت حفظش کن...آمین.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

مامان امیرحسین
3 اسفند 92 8:20
وای عزیز دلم خیلی شیرین گفتی امیرحسین 18 ماهه ی منم دیروز اولین رنگش رو گفت می مز به امید روزگاری سفید برای هر دوتون
مامان هدي
پاسخ
جووووونم امیر حسین یک سال و نیمه....ببوسش مامانی وبلاگ داره امیر حسین؟
بهار
3 اسفند 92 14:24
پس آقای مبین رنگها را خیی+--یییییلی تخصصی بلدند وقتی که خردلی و زرشکی و ...را میشناسند!! من فرق خاکستری و طوسیو نمیدونم...حالا چی کار کنم؟؟ راستی بعضی عکسا مال اون یکی خونه تون نیست؟!!
مامان هدي
پاسخ
اررررره...پس چی! راستش مبین فقط به یه توپش که نقره ایه میگه طوسی! به همه ی عروسکای خاکستری هم میگه خاکستری...چی گفتم! والا خودمم نمیدونم.. زرشکی رو از قبل میشناخت...ولی خردلی رو جدیدا عاشق شده... آره فقط دوتاش مال اینجاس...وقت اپلود کردن مبین میگفت مامان چرا دیگه نمیریم خونمون...اینجا خونه ی همسایه اسباز فیلش یاد هندوستان کرد!
معصـومـﮧ
3 اسفند 92 22:26
ای جانم نقاش کوچولو موهاشو فِر می کردی بشه بابراس کوچک!
مامان هدي
پاسخ
هنوز نقاش نشده...رنگباش شده.. مبین و موهای فر...تصورشم برام جالبه..حتما بهش میاد
ندا مامی ویانا
4 اسفند 92 14:29
خدایا.. خواستم بگویم تنهایم.. اما نگاه حندانت مرا شرمگین کرد.. چه کسی بهتر از تو؟
ندا مامی ویانا
4 اسفند 92 14:31
هنرمند کوچولوی من...عاشقتم پسرم.. از چند ماهگی شروع به خرید فرهنگی کردین؟خیلی ازین کارتون خوشم میاد
مامان هدي
پاسخ
شما لطف داری ندای عزیز والا ماپنج ماهه شروع کردیم..قبلش هم خرید میرفتیم ولی نه به صورت یک قرار!...وقتی به ذهنم رسید و با مبین قرارمون رو گذاشتیم خیلی استقبال کرد... شروع کنید...قرار بذارید...هرچه زودتر بهتر
ندا مامی ویانا
4 اسفند 92 18:58
مرسی که جوابمو دادی..
مامان هدي
پاسخ
خواهش ندای عزیز
خاله ندا
4 اسفند 92 20:51
هیچی فقط براش بخون چشمااااان سیا داری عاشقت شوم....
صوفی مامان رادمهر
5 اسفند 92 14:49
آخ اگه تو با اون چشمای سیاه و رنگ کرمه ایت الان پیشم بودی اون چونه خوشمزه ات رو یه بوس خاله ای می کردم بلکه دلم جا بیاد
مامان هدي
پاسخ
بوس خاله ای
خاله زری ( مامان آرمان)
5 اسفند 92 16:23
وای خدا چقدر دنیای رنگی این بچه ها زیباست حتی کرمه ایش
مامان هدي
پاسخ
اصلا کرمه ایش قشنگه
مامان بهادر
7 اسفند 92 15:44
ای جانم فدای این پیکاسو عزیز بشم کلی خندیدم فدای او کرمه ای گفتنت مبین دیشب خواب دیدم که اومدی پیشم به خدا تو خواب کلی بغلت کردمو بوسیدمت و لذت بردم
مامان هدي
پاسخ
بس که مهربونی...بهادر عزیزم رو ببوس
الهه مامان گلسا
16 اسفند 92 22:15
کرمه ایییی خدااااااااااااااااا آخه تو چقدر نمکی عزیز دل خاله یه عالمه بوس برای اون صورت مثل ماهت فرشته ی من سیاهی چشماااااااااااااااشو بگردم
مامان هدي
پاسخ
مرسیییییییییییی الهه جــــــآنم...دوستِ دوست داشتنیم